محل تبلیغات شما

 

سکوت کن
بگذار سیل خون تو در خاک سپید درز کند
از ناله های وزن تنت شعرهای سر بریده بیرون جهد
زمستان دیکتاتور آلوده شود
و درختان نارس و خشک پیکر، نوزاد شوند
سکوت کن تا رودخانه از دژخیمِ تاریک قلب سرخ تو، یخ کند
و کوه در تن خویش بلرزد
انگاه بایست و از شعرهایت که بادهای آسمان را به طلسم می کشاند
برای زمستان بخوان
برای زمستان بخوان که آواز تو برای برف های در انزوا مانده، شعری است چون ندای عشق
چون بوسه ی هرزه ی انجماد.
 

برای زمستان بخوان

زمستان ,ی ,های ,تو ,بخوان ,شعرهایت ,زمستان بخوان ,طلسم می ,به طلسم ,می کشاندبرای ,را به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روز های من مجموعه مقالات اشرف رشیدبیگی رونق تولید مشخصات کولر گازی جنرال اصـــــلی ارژینال کتابخانه آیت الله جلیلی کرمانشاه